کوروشکوروش، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

یکی یک دونه مامان و بابا

قطره فلج اطفال

ا مروز با مامانی رفتیم پیش خانم دکتری که برای من واکسن زد . هفته پیش قطره خوراکی مو نخورده بودم . امروز رفتیم اونجا. ولی جلوی در ورودی مطب که رسیدیم من فهمیدم چه خبره!  مامانی منو به زور بغل کرد و با گریه و جیغ و داد برد پیش دکترم. دو قطره به من دارو داد و بعد هم با مامانی رفتیم پارک .من هم مثل همیشه یک کمی تاب بازی و سرسره بعد رفتم سراغ دستگاه های ورزشی توی پارک و گلها .     ...
29 مهر 1392

بابا بزرگ مامان بزرگ

جمعه شب بابابزرگ ومامان بزرگ اومدن پیش ما. مامان بزرگ مهربونم باید شنبه چشماشو عمل میکرد. با مامانی رفتن کلینیک نور. من هم با بابابزرگ رفتم پارک. به من که خیلی خوش گذشت . خدارو شکر مامان بزرگ هم زود برگشت خونه و حالش خوب بود. از پارک که اومدم خیلی خسته شده بودم و زودی خوابیدم. دیروز عصر رفتن و منو تنها گذاشتن.   هوا چند روزه خیلی سردشده این عکس هم چند شب پیش که رفته بودیم ولنجک پیاده روی   ...
29 مهر 1392

مامان فراموش کار!!!

دیشب توی یکی از سایت های سلامت راجع به مطلبی سرچ می کردم که برخورد کردم با واکسن هجده ماهگی کودک. وای !!!  نمی دونم چرا فراموش کرده بودم . بابای کوروش گفت نگران نباش هجده ماهگی با تأخیر باشه مشکلی نداره   پسر گلم امروز صبح باهم رفتیم  برای زدن واکسنت. صبح خندان و پر انرژی از خواب بیدار شدی خبر نداشتی مامانی می خواد تو رو کجا ببره ... یه واکسن به ران پای چپ و یکی به بازوی چپ زدن. قطره فلج اطفال هم داشتی. سریع استامینوفن دادم و کمپرس سرد کردم هر چند نگذاشتی خوب کمپرس کنم. بعد از کمی گریه و ناله کردن موقع شیر خوردن خوابت برد.   عصر که از خواب بیدار ش...
20 مهر 1392

جمعه 19 مهر دربند

امروز صبح زود پسر گلم رو از خواب ناز بیدار کردیم و رفتیم دربند. صبح هوا خیلی خنک بود . جای پسرم هم توی کوله پشتیش گرم و راحت بود. چند بارهم که برای استراحت و صبحانه از کوله بیرون آوردم  و گذاشتم یه کمی راه بره لذت بردن کوروش از طبیعت !!! موقع خوردن صبحانه املت سفارش دادم که فلفل سیاه زیادی داخلش ریخته بودن ولی این پسر شکمو که عاشق املته تا آخرش خورد   کوهپیمایی کوروش در مسیر (مسیر روستای پس قلعه ) اینم از عینک وکلاه و آماده حرکت   پسرم کمی استراحت کنه خیلی راه رفته و خسته شده       ...
20 مهر 1392

قد و وزن کوروش در 19 ماهگی

 پسر  گلم چند روزی می شه که روی انگشت های پاهات می ایستی و کلیدهای برق رو روشن می کنی . تا حالا کلیدهایی که کنار مبل ها بود با چسب ایمن شده بودن اما حالا دیگه دستت می رسه... کوروش عزیزم هفته پیش دو تا دندون نیش دیگه هم به مرواریدهای خوشگلت اضافه شد . حالا شانزده تا مروارید زیبا داری  اگر دقیق قد و وزنت را اندازه گرفته باشم 86 سانتی متر و وزنت هم 12کیلو و600 گرم کنار دیوار نگهت داشتم که قدت رو علامت بزنم ولی اینقدر تکون خوردی که نشد خواستم مثل دکترت وقتی دراز کشیدی اندازه گیری کنم که اصلا حرفش هم نزن  من که حریفت نشدم... از وقت...
19 مهر 1392

روز جهانی کودک مبارک

  روز جهانی کودک را گرامی می داریم ! و می دانیم که در کشور ما بخصوص تهران زندگی هزاران کودک روبه تباهی پیش می رود و اینان نسلی آماده خلافکاری و بزهکاری هستند. و در آینده نیز پدران و مادران کودکانی چون خود خواهند بود.برای سلامت جامعه و  کودکان کشورمان به آینده آنان بیندیشیم. فرصتی برای کودکان کارو خیابان نمانده است.     ...
16 مهر 1392

یک ماه با مادر بزرگ

18 شهریور بابا جون رفت سفر لهستان.      من و کوروش هم همون شب با خاله عاطفه وکیارش رفتیم خونه خانم هوشیار مهمونی. روز بعد هم خونه خاله کبری . کوروش اینقدر سرگرم بود که خدا رو شکر سراغی از بابایی نگرفت . سه شنبه شب رفتیم خونه مامان بزرگ و بابابزرگ . روز بعد هم خاله عاطفه و کیارش رفتن اهواز. قبل از رفتن ما مادر جون برای کوروش یه تاب خریده بود و اون رو نصب کرده بود روی در. این مدت خیلی با تاب بازی سرگرم شد.   من و کوروش تا جمعه 29 شهریور پیش مامان بزرگ موندیم   تا باباجون از سفر برگشت و.... شنبه هم با مادر جون  وخاله نگار حرکت کردیم به سمت تهران. این دوازده روزی که مادر جون پیش ما بود خیلی به ما خوش...
13 مهر 1392

هجده ماهگی کوروش

چند روزی بود که کوروش انگشت های سبابه اش را دوتایی توی دهنش میگذاشت     دیروز تازه متوجه شدم که دوتا دندون نیش خوشگل درآورده بازهم انگشت می خوره امروز با خاله و کیارش مهمون بودیم شب هم پسملی رو بردیم پارک ملت حسابی بازی کرد ولی انگار خستگی توکار این بچه ها نیست چون بازهم شب دیر خوابید. اینجا خواستم دندوناشو نشون بده اینطور دهنش رو باز کرد   این هم عکس هایی از روز 6 شهریور با کیارش پارک بودیم ...
6 شهريور 1392
1